در چند دهه اخیر، فیلم به طور فزایندهای به موضوعی برای تأمل فلسفی از منظر هستیشناختی و معرفتشناختی تبدیل شده است و ادعای «انجام فلسفه از طریق فیلم» بحثهای گستردهای را در مورد معنای آن بهوجود آورده است. بازتولید مکانیکی واقعیت یکی از موارد است. برجستهترین پرسشهای فلسفی که با پیدایش فیلم در پایان قرن نوزدهم مطرح شد، به بررسی ماهیت هستیشناختی واقعیت و فیلم میپردازد، اما ماهیت این بازتولید صوتی-عکاسی و متحرک واقعیت، یک معمای هستیشناختی را تشکیل میدهد. به طور گسترده ای به عنوان یک خط اصلی تحقیق با پیامدهای مستقیم برای فلسفه نادیده گرفته شد.